اونم از نوع چپش

یه مدت میگذره، همه چی آروم، خوب، خوش، ولی یه اتفاقاتی میفته که همه چی بهم میریزه، زندگی سیاه میشه، غم روشو میپوشونه، بعد از یه مدت شرایط عادی میشه و انسان بدبخت فک میکنه همه چی به حالت اول برگشته، در حالی که اینطور نیست، و این سیر ادامه پیدا میکنه و هی بد و بدتر میشه، میخوای فرار کنی از همه چیز، همه کس، ولی شرایط مهیا نمیشه و همین میشه که نمیشه، بعضیا ترجیح میدن از ت.م استفاده کنن، اونم از نوع چپش، ولی یه سری دیگه خیلی سختگیرتر ازین حرفان و داغون میشن، سخته همچین شرایطی، زندگی کجاش آسون بوده که این باشه، همیشه میشینیم جلوی آینه و با خودمون میگیم یه یه چیزی کمه، ولی نم دونم چی، فکرت مشغول میشه، مشغول یه چیز خیلی الکی، کاش بشه اینقد سخت نگرفت، راحت بگم، با ت.م زندگی کرد، اونم از نوع چپش:دی

Leave a comment